سوره زمر، آيه 69
واشرقت الارض بنور ربها.
و زمين به نور پروردگارش روشني يافت.
در آيه و آيه بعد بحثهاي مربوط به قيامت که در آيات قبل مطرح شده هم چنان ادامه مييابد.
در آيه مورد بحث، نخست ميفرمايد:
در آن روز زمين به نور پروردگارش روشن ميشود.
در اينکه منظور از اين اشراق و روشنايي به نور الهي چيست؟
سوره زمر، آيه 69
واشرقت الارض بنور ربها.
و زمين به نور پروردگارش روشني يافت.
در آيه و آيه بعد بحثهاي مربوط به قيامت که در آيات قبل مطرح شده هم چنان ادامه مييابد.
در آيه مورد بحث، نخست ميفرمايد:
در آن روز زمين به نور پروردگارش روشن ميشود.
در اينکه منظور از اين اشراق و روشنايي به نور الهي چيست؟ تفسيرهاي مختلفي گفته شده است که مهمتر از همه سه تفسير زير است.
1- بعضي گفتهاند منظور از نور رب، حق و عدالت است که خداوند صفحهي زمين را در آن روز با آن نوراني ميکند.
مرحوم علامه مجلسي در بحارالانوار ميگويد:
اي اضائت الارض بعدل ربها يوم القيامة لان نور الارض بالعدل.
زمين به عدل پروردگار در روز قيامت روشن ميشود، زيرا نور زمين به عدالت است.
زمخشري در کشاف نيز همين معنا را انتخاب کرده و ميگويد:
در آن روز زمين از اقامهي عدل و گسترش قسط در حساب و ارزيابي حسنات و سيئات روشن ميگردد.
2- بعضي معتقدند که اين اشاره به نوريست غير از نور خورشيد و
ماه که خداوند مخصوص آن روز ميآفريند.
3- نويسندهي عاليقدر (تفسير الميزان) ميگويد:
مراد از روشن شدن زمين به نور پروردگار که از خصوصيات روز قيامت است همان (انکشاف غطاء) يعني کنار رفتن پردهها و حجابها و ظاهر شدن حقايق اشياء و اعمال انسانها از خير و شر و اطاعت و عصيان و حق و باطل ميباشد.
و آنگاه به آيه 22 (سورهي ق) بر اين معنا استدلال کرده است که ميفرمايد: تو در غفلت از اين موضوع بودي. ما پرده را از برابر چشمت کنار زديم و امروز چشمت به خوبي ميبيند.
البته اين تفسيرها با هم تضادي ندارد و قابل جمع است، هر چند تفسير اول و سوم مناسبتر به نظر ميرسد. [1] .
بدون شک اين آيه مربوط به قيامت است و اگر ميبينيم در بعضي از روايات حضرات ائمه معصومين عليهمالسلام به قيام حضرت مهدي عليهالسلام تفسير شده است در حقيقت نوعي تطبيق و تشبيه است و تأکيدي بر اين معناست که به هنگام قيام مهدي عليهالسلام دنيا نمونهاي از صحنهي قيامت خواهد شد. و عدل و داد به وسيله آن امام راستين و جانشين پيامبر و نمايندهي پروردگار. در روي زمين حکمفرما خواهد شد.
قال الصادق عليهالسلام:
اذا قام قائمنا. اشرقت الارض بنور ربها و استغني العباد عن ضوء الشمس و ذهبت الظلمة.
امام صادق عليهالسلام فرمود: هنگامي که قائم ما قيام کند. زمين به نور
پروردگارش روشن ميشود. و بندگان از نور آفتاب مستغني ميشوند و ظلمت بر طرف ميگردد. [2] .
قال الصادق عليهالسلام في قوله:
و اشرقت الارض بنور ربها. قال: رب الارض يعني امام الارض قلت: فاذا خرج يکون ماذا؟
قال: اذا يستغني الناس عن ضوء الشمس و نور القمر و يجتزون بنور الامام.
مفضل بن عمر ميگويد از امام صادق عليهالسلام شنيدم که در تفسير اين آيه ميفرمود: پروردگار زمين، يعني امام زمين.
راوي ميگويد: عرض کردم هر گاه ظهور کند چه ميشود؟
امام عليهالسلام فرمود:
در آن صورت مردم از نور آفتاب و نور ماه بينياز ميشوند و به نور امام اکتفا ميکنند. [3] .
سوره ص، آيه 88
و لتعلمن نباه بعد حين.
و خبر آن را بعد از مدتي ميشنويد. و حقيقت و راستي آن را خواهيد دانست.
اين آيه و آيات قبلي آن که آخرين آيات سوره (ص) ميباشند در حقيقت خلاصهاي از تمام محتواي اين سوره و نتيجهايست براي
بحثهاي مختلفي که در اين سوره آمده است. و در آيه مورد بحث مخالفان را خطاب قرار داده و ميفرمايد:
ممکن است شما اين سخنان را جدي نگيريد و بياعتنا از کنارش بگذريد اما به زودي صدق گفتار من آشکار خواهد شد. هم در اين جهان در ميدانهاي نبرد اسلام و کفر. در منطقه نفوذ اجتماعي و فکري، در مجازاتهاي الهي. و هم در عالم ديگر و مجازاتهاي دردناک خدا.
خلاصه هر چه را به شما گفتم به موقع آن را با چشم خويش مشاهده خواهيد کرد تازيانه الهي آماده است و به زودي برگرده مستکبران و ظالمان فرود خواهد آمد و در هر حال حقيقت و راستي آن را خواهيد دانست.
عن ابي جعفر عليهالسلام في قول الله عزوجل.
(ولتعلمن نبأه بعد حين).
قال عند خروج القائم عليهالسلام.
ابوحمزه ثمالي از امام باقر عليهالسلام روايت کرده که در تفسير اين آيه فرمود:
منظور خداوند از اينکه فرمود: (و همانا پس از اين هنگام راستي و حقيقت اين خبر را خواهيد دانست) هنگام خروج حضرت قائم عليهالسلام است. [1] .
سوره صافات، آيه 83
و ان من شيعته لابراهيم.
و به راستي که از جملهي شيعيان او (نوح) ابراهيم است.
در اين آيه و آيات بعدي، بخش قابل ملاحظهاي از زندگي حضرت ابراهيم عليهالسلام به دنبال گوشههايي از تاريخ پر ماجراي نوح عليهالسلام آمده است.
آيهي مورد بحث ماجراي جناب ابراهيم بت شکن عليهالسلام را به اين صورت با ماجراي نوح عليهالسلام پيوند ميدهد و ميفرمايد:
و از پيروان نوح عليهالسلام ابراهيم عليهالسلام بود.
يعني او در همان خط توحيد و عدل در همان مسير تقوي و اخلاص که شيوه و روش نوح عليهالسلام بود گام بر ميداشت. که انبياء همه مبلغان يک مکتب و استادان يک دانشگاهند و هر کدام برنامهي ديگري را تداوم ميبخشند و تکميل ميکنند.
چه تعبير جالبي؟ ابراهيم از شيعيان نوح بود. با آنکه فاصله زماني زيادي آن دو را از هم جدا ميکرد [1] ولي ميدانيم در پيوند مکتبي. زمان کمترين تأثيري ندارد.
سأل جابر بن يزيد الجعفي جعفر بن محمد الصادق عليهالسلام عن تفسير هذه الآية (و ان من شيعته لابراهيم عليهالسلام).
فقال عليهالسلام ان الله سبحانه لما خلق ابراهيم عليهالسلام کشف له عن بصره. فنظر. فرأي نورا الي جنب العرش. فقال: الهي ما هذا النور؟
فقيل له: هذا نور محمد عليهالسلام صفوتي من خلقي. وراي نورا الي جنبه فقال الهي و ما هذا النور.
فقيل له: هذا نور علي بن ابي طالب عليهالسلام ناصر ديني و رأي الي جنبهما ثلاثة انوار.
فقال: الهي و ما هذه الانوار.
فقيل: هذه نور فاطمه عليهاالسلام فطمت محبيها من النار. و نور ولديها الحسن و الحسين عليهماالسلام.
فقال: الهي واري تسعة انوار قد حفوا بهم.
قيل يا ابراهيم: هولاء الائمة من ولد علي و فاطمة، فقال ابراهيم.
الهي بحق هولاء الخمسة الا ما عرفتني من التسعة.
فقال: يا ابراهيم، اولهم علي بن الحسين و ابنه محمد. و ابنه جعفر. و ابنه موسي. و ابنه علي و ابنه محمد. و ابنه علي و ابنه الحسن و الحجة القائم ابنه (عليهمالسلام).
فقال ابراهيم عليهالسلام: الهي و سيدي اري انوارا قد احدقوا بهم لا يحصي عددهم الا انت.
قيل يا ابراهيم: هولاء شيعة اميرالمومنين علي بن ابيطالب عليهالسلام. فقال ابراهيم:و بما تعرف شيعته.
قال:بصلاة احدي و خمسين.
و الجهر ببسم الله الرحمن الرحيم.
و القنوت قبل الرکوع.
و التختم باليمين.
فعند ذلک. قال ابراهيم: اللهم اجعلني من شيعة اميرالمومنين عليهالسلام قال فاخبر الله في کتابه، فقال: (و ان من شيعته لابراهيم).
جابر بن يزيد جعفي از امام صادق عليهالسلام از تفسير اين آيه شريفه که خداوند ميفرمايد (و به راستي که از جمله شيعيان او ابراهيم است) پرسش نمود.
امام عليهالسلام در پاسخ فرمود: همانا خداوند سبحان. زمانيکه ابراهيم عليهالسلام را آفريد. پرده از جلوي چشمش برگرفت ابراهيم نگاه کرد و نوري را کنار عرش مشاهده نمود.
عرضه داشت، خداوندا: اين نور چيست؟ به او گفته شد:
اين نور محمد صلي الله عليه و آله و سلم برگزيده از خلق من است.
و نوري در کنار آن نور ديد. پرسيد خدايا و اين نور چيست؟
از سوي خداوند به او گفته شد:
اين نور علي بن ابيطالب عليهالسلام ياور دين من است.
در کنار آن دو نور سه نور ديگر ديد. پرسيد خدايا اين نورها چيستند؟
به او گفته شد: اين نور فاطمه عليهاالسلام است که دوستانش را از آتش باز داشته و جدا کرده و نور دو پسرش حسن و حسين عليهماالسلام ميباشد.
آنگاه ابراهيم گفت: پروردگارا نه نور ديگر هم ميبينم که پيرامون آنان را گرفتهاند. گفته شد. اي ابراهيم اينان امامان از فرزندان علي و فاطمه عليهماالسلام هستند پس ابراهيم عرضه داشت.
بار خدايا به حق اين پنج تن تو را سوگند ميدهم که به من بشناساني آن نه تن را که کيانند.
خداوند فرمود: اي ابراهيم! اولين آنها علي بن الحسين عليهالسلام است و
پسرش محمد صلي الله عليه و آله و سلم و پسرش جعفر عليهالسلام و پسرش موسي عليهالسلام و پسرش علي عليهالسلام و پسرش محمد عليهالسلام و پسرش علي عليهالسلام و پسرش حسن عليهالسلام و حجت قائم عليهالسلام پسر اوست.
آنگاه ابراهيم گفت: اي خداي من و سيد من نورهايي را ميبينم که پيرامون آنها حدقه زدهاند که شماره آنها را جز تو کسي نميداند.
گفته شد: اي ابراهيم، اينان شيعيان اميرالمومنين علي بن ابيطالب عليهالسلام ميباشند.
ابراهيم گفت، به چه نشانهها و علامتهايي شيعيان او شناخته ميشوند؟
خداوند فرمود: به خواندن پنجاه و يک رکعت نماز و بلند خواندن (بسم الله الرحمن الرحيم) و قنوت گرفتن پيش از رکوع و انگشتري به دست راست کردن در اين هنگام ابراهيم عليهالسلام گفت: خداوندا: مرا از شيعيان اميرالمومنين عليهالسلام قرار ده.
امام صادق عليهالسلام فرمود: پس خداوند اين مطلب را در کتاب خود خبر داده که ميفرمايد: (و به راستي که از جمله شيعيان او ابراهيم است) [2] .
سوره سبا، آيه 51
ولو تري اذ فزعوا. فلا فوت و اخذوا من مکان قريب.
و اگر بيني هنگامي که فريادشان بلند ميشود و هراسان ميگردند اما نميتوانند از عذاب الهي بگريزند و آنها را از مکان نزديکي (از آنجا که حتي انتظارش را ندارند) ميگيرند (از درماندگي آنها تعجب خواهي کرد.)
در اين آيه و آيات بعدي که آخرين آيات سوره سبأ است با توجه به بحثهايي که پيرامون مشرکان لجوج در آيات پيشين گذشت.
بار ديگر خطاب به رسول صلي الله عليه و آله و سلم کرده و وضعيت اين گروه را به هنگام گرفتاري در چنگال عذاب الهي مجسم ميسازد که چگونه آنها پس از گرفتاري به فکر ايمان ميافتند اما ايمانشان سودي نخواهد داشت.
حال در اينکه اين هراس و فرياد و فزع مربوط به چه زماني است در ميان مفسران گفتگو است.
برخي آن را مربوط به عذاب دنيا يا هنگام مرگ دانستهاند و بعضي آن را مربوط به مجازات روز قيامت ميدانند.
ولي در يکي از آيات بعدي تعبيريست که نشان ميدهد اين آيات همه مربوط به دنيا و عذاب لحظهي جان دادن است چرا که در آخرين آيه ميگويد:
ميان آنها و آنچه مورد علاقه آنها بود جدايي افکنده شود. همانگونه که قبل از آن دربارهي گروههاي ديگري از کفار اين عمل انجام گرفت. [1] .
اين تعبير با عذاب روز قيامت سازگار نيست. چرا که در آن روز همه مردم براي حساب و کتاب يک جا جمع ميشوند.
چنانکه در آيه (102) سوره هود چنين آمده است.
آن روزيست که همه مردم در آن جمع ميشوند و روزيست که همه آن را مشاهده ميکنند.
و در آيه (50) از سورهي واقعه چنين ميخوانيم:
بگو اولين و آخرين همگي براي وقت روز معين جمع آوري ميشوند.
بنابراين منظور از جملهي (اخذوا من مکان قريب) اين است که اين افراد بيايمان و ستمگر نه تنها نميتوانند از حوزهي قدرت خدا فرار کنند، بلکه خدا آنها را از جايي گرفتار ميکند که بسيار به آنها نزديک است.
آيا فرعونيان در امواج نيل که سرمايه افتخار آنها بود دفن نشدند. و آيا قارون در ميان گنجهايش به زمين فرو نرفت و آيا قوم سبا که داستانشان در همين سوره آمده است از نزديکترين مکان يعني همان سد عظيمي که قلب آبادي آنها و مايه حيات و حرکت آنان بود گرفتار نگشتند، بنابراين خداوند آنها را از نز