چهارمين پرسش اين است که با روشن شدن امکانِ طول عمر و غيبت طولاني، چگونه به وجود امام مهدي (ع) و تولّد او ميرسيم؟
با فرض نقل چند روايت از پيامبر اسلام (ص) آنهم براي قانعشدن به يک امر غير متعارف، آيا ميتوانيم به وجود امام دوازدهم ايمان پيدا کنيم؟ چگونه ثابت ميکنيم که امام مهدي (ع) يک وجود حقيقي و تاريخي دارد و افسانهاي نبوده که تعدادي از مردم به خاطر شرايط حادّ اجتماعي و رواني آن را در دل خود پروراندهاند؟ پاسخ شهيد صدر به اين پرسش با توجه به ابعاد متعدد آن، در دو مرحله بوده و به دو گونه آن را مطرح کرده است
چهارمين پرسش اين است که با روشن شدن امکانِ طول عمر و غيبت طولاني، چگونه به وجود امام مهدي (ع) و تولّد او ميرسيم؟
با فرض نقل چند روايت از پيامبر اسلام (ص) آنهم براي قانعشدن به يک امر غير متعارف، آيا ميتوانيم به وجود امام دوازدهم ايمان پيدا کنيم؟
چگونه ثابت ميکنيم که امام مهدي (ع) يک وجود حقيقي و تاريخي دارد و افسانهاي نبوده که تعدادي از مردم به خاطر شرايط حادّ اجتماعي و رواني آن را در دل خود پروراندهاند؟
پاسخ شهيد صدر به اين پرسش با توجه به ابعاد متعدد آن، در دو مرحله بوده و به دو گونه آن را مطرح کرده است.
نکتهِ نخست در رد کساني است که روايات نقل شده دربارهِ امام مهدي را بسيار محدود ميبينند و ادعا ميکنند که فقط چند روايت دربارهِ او وجود دارد و با چند روايت محدود، يک اعتقاد راسخ حاصل نميشود.
پاسخ اين شبهه را با توجه دادن به منابع فراوان و تعداد روايات بسيار زياد که فقط از زبان پيامبر - آنهم از راه اهل سنت - چهارصد روايت شمارش شده، مطرح ميکند. چنانچه روايات وارده از راه شيعه و اهل بيت (ع) را اضافه کنيم به شش هزار روايت ميرسد. با اين فراواني روايات - که در کمتر موضوعي از موضوعات بديهي اسلام اين قدر روايت رسيده است - ادعاي بداهت مينمايد که ادعاي گزافي نيست و قطعي بودن اين مسئله را روشن ميکند.
نکته دوم: پس از احراز اصل حتمي بودن وجود امام مهدي (ع) با استفاده از روايات فراوان، جا دارد که بپرسيم: اين امام مهدي (ع) کيست؟
انطباق اين عنوان بر دوازدهمين امام معصوم از اهل بيت پيامبر (ص) از دو راه در نوشته شهيد صدر طي شده است.
در راه اول به چند مطلب توجه داده شده است:
مطلب اول: رواياتي که مهدي (ع) را از اهل بيت معرفي ميکند و او را از فرزندان فاطمه و فرزند حسين بلکه نهمين فرزند حسين بن علي (ع) ميداند.
مطلب دوم: رواياتي که تمام امامان را دوازده نفر ميداند.
بنابراين، حضرت مهدي (ع) خارج از دايرهِ دوازده امام نخواهد بود و او را در دوازدهمين فرد از آنان تعيين ميکند.
اين روايات عليرغم تلاش امامان براي مطرح نشدن آنها در ميان عموم مردم - به خاطر حفظ جان امام مهدي (ع) از گزند دشمنان ديرينه و حاکمان عباسي - بالاخره منتشر شده و سينه به سينه و کتاب به کتاب، از نسلي به نسل ديگر منتقل گشته و در سطحي قابل قبول و قابل اعتماد منتشر شده است.
مطلب سوّم: اضافه بر تعداد فراوان روايات فوق، قراين و شواهد بسياري، صحت اين روايات را اثبات ميکند.
براي نمونه عدد روايات (الائمه - اوالخلفاء اوالامراء - من بعدي اثنا عشر) به 270 روايت ميرسد که در مشهورترين کتابهاي حديث شيعه و اهل سنت همچون بخاري و مسلم و ترمذي و ابو داود و مسند احمد و مستدرک حاکم آمده است.
مطلب چهارم: آقاي بخاري که معاصر امام جواد (ع) بوده اين روايات را نقل کرده؛ يعني متن اين حديثها قبل از کامل شدن عدد دوازده امام در عالم خارج ثبت شده و احتمال جعل و حديثسازي - که معمولاً پس از وقوع يک حادثه براي آن حادثه حديث جعل ميشود، - صددرصد منتفي است و به هيچوجه نميتواند اين روايتها انعکاسي از عقيدهِ اماميه و پيروان اهلبيت باشد. بنابراين، اين نکته نشان دهنده يک واقعيت فراتر از حوادث تاريخ بوده، در حقيقت يک خبر غيبي از پيامبر اسلام (ص) است که با اعتقاد اماميه کاملاً منطبق ميشود.
عقيدهِ اماميه مبني بر امام مهدي (ع) يگانه مصداق قابل صدق براي اين نوع حديثهاي فراوان ميباشد.
نکتهِ سوّم: چنانچه کسي بخواهد مصداق دوازدهمين امام از اهل بيت پيامبر را بشناسد، شهيد صدر با استفاده از واقعيتهاي تاريخي هفتاد سال حوادث پيدرپي در دوران غيبت صغري، نايبان ويژه امام مهدي (ع) در اين دوره و ارتباط چندين نسل با آنان و با امام مهدي (ع) توسط آنان و مکاتبات حسي و ملموسي که مردم و دانشمندان با امام زمان (ع) داشتهاند، روشن ميکند که امکان هرگونه فريب و ظاهرسازي و خيالبافي منتفي است.
با پيام امام مهدي (ع) به آخرين سفير خود (ابوالحسن علي بن محمد سمري)، پايان غيبت صغري و آغاز غيبت کبري مطرح ميشود. در واقع يک مسير کاملاً منطقي و مقبول براي تحقق غيبت کبري که در روايات پيامبر (ص) و اهل بيت اطهار مطرح شده بود، تحقق يافته و شيعيان از گزند پاشيدگي و نابودي به سمت پذيرش غيبت کبري و ايمان به امام غايب با حفظ شرايط اساسي براي ادامه تلاش در خط اهل بيت (ع) حرکت ميکنند و به راه اصلي و منطقي و اسلامي خود - به سمت تحقق آرمانها و شرايط لازم براي ظهور امام غايب - ادامه ميدهند.
هرگونه اغفال و فريب و تناقضگويي و حيلهگري در رفتار نايبان خاص امام مهدي (ع) در دوران هفتاد ساله - که چندين نسل را دربر گرفته بود، - مشاهده نشده و احتمال آن غيرمنطقي و غيرعقلاني بوده است. هم چنين احتمال افسانه بودن تولد يا زندگي و حضور امام مهدي در ميان مردم به کلي منتفي ميباشد.
بدين ترتيب، پديدهِ غيبت صغري يک تجربه عملي بسيار مهمّي بوده، که واقعيّت تولّد و وجود و امامت و غيبت امام زمان را به خوبي براي اهل منطق و تحقيق در همان برهه و در قرنهاي بعدي نيز به اثبات ميرساند و اتمام نگرانيها و وسوسهها را ميزدايد.
و اين پاسخ از شهيد صدر نيز پاسخي ابتکاري ميباشد.