و لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر، ان الارض يرثها عبادي الصالحون.
ما در کتاب زبور پس از تورات نوشتهايم که سرانجام، زمين را بندگان صالح و شايسته به ارث خواهند برد.
ذکر در اصل به معناي هر چيزيست که موجب تذکر و يادآوري باشد ولي در اين آيه، به کتاب آسماني حضرت موسي (يعني تورات) تفسير گرديده به قرينهي اينکه قبل از زبور معرفي شده است.
بر اساس تفسير ديگري (ذکر) اشاره به قرآن مجيد است. زيرا که در خود آيات قرآن اين عنوان درباره قرآن آمده است آنجا که ميفرمايد: (ان هو الا ذکر للعالمين). [1] .
سوره انبياء، آيه 105
و لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر، ان الارض يرثها عبادي الصالحون.
ما در کتاب زبور پس از تورات نوشتهايم که سرانجام، زمين را بندگان صالح و شايسته به ارث خواهند برد.
ذکر در اصل به معناي هر چيزيست که موجب تذکر و يادآوري باشد ولي در اين آيه، به کتاب آسماني حضرت موسي (يعني تورات) تفسير گرديده به قرينهي اينکه قبل از زبور معرفي شده است.
بر اساس تفسير ديگري (ذکر) اشاره به قرآن مجيد است. زيرا که در خود آيات قرآن اين عنوان درباره قرآن آمده است آنجا که ميفرمايد: (ان هو الا ذکر للعالمين). [1] .
در اين صورت کلمهي (من بعد) به معناي (علاوه بر) ميباشد و معناي آيه چنين خواهد بود. ما علاوه بر قرآن در زبور نوشتهايم که سرانجام،
زمين را بندگان صالح من به ارث خواهند برد. [2] .
(قال ابوجعفر عليهالسلام هم اصحاب المهدي في آخر الزمان).
حضرت باقر عليهالسلام فرمود (منظور از صالحان در اين آيه) اصحاب حضرت مهدي عليهالسلام در آخر الزمان هستند. [3] .
ناگفته نماند که اشارهي قرآن به پيشگويي حکومت بندگان شايستهي خداوند در روي زمين در کتاب (تورات و زبور) نشان ميدهد که اين موضوع از چنان اهميتي برخوردار است که در کتب آسماني پيامبران پيشين يکي پس از ديگري مطرح ميشده است.
واژهها
کلمهي ارض به مجموع کرهي زمين گفته ميشود و سراسر جهان را شامل ميگردد.
کلمهي ارث: به معناي چيزيست که بدون معامله و داد و ستد به کسي انتقال مييابد و گاهي ارث در قرآن به معناي تسلط و پيروزي يک قوم صالح بر قومي ناصالح و در اختيار گرفتن امکانات آنها ميگويد:
و اورثنا القوم الذين کانوا يستضعفون مشارق الارض و مغاربها.
ما شرق و غرب زمين را به ارث به آن قوم مستضعف داديم.
زبور: در اصل به معناي هر گونه کتاب و نوشته است. اگرچه
ميتواند به معناي زبور داود هم باشد.
زبور داود يا به تعبيري که در کتب عهد قديم آمده (مزامير داود) عبارتست از مجموعهاي از مناجاتها و نيايشها و اندرزهاي داود پيامبر عليهالسلام.
برخي از مفسران احتمال دادهاند که منظور از زبور در اينجا تمام کتب انبياي است.
ولي به نظر ميرسد که زبور در اين آيه همان کتاب مزامير داود باشد بخصوص اينکه در مزامير موجود، عباراتي وجود دارد که عينا مطابق با آيهي مورد بحث است و ذکر هم به معناي تورات ميباشد و با توجه به اينکه زبور بعد از تورات بوده تعبير (من بعد) نيز حقيقي است و بدين ترتيب معناي آيه چنين است.
ما در زبور بعد از تورات چنين نوشتيم که اين زمين را بندگان صالح ما به ارث خواهند برد.
سوال و جواب
يک سوال در اينجا مطرح است که چرا در اين آيه که راجع به آيندهي درخشان بندگان شايسته خداست از ميان کتب آسماني به (زبور داود و تورات موسي) اشاره شده است.
در پاسخ ميگوييم:
اين تعبير ممکن است به خاطر آن باشد که داود. يکي از بزرگترين پيامبراني بود که تشکيل حکومت حق و عدل داد و بنياسرائيل نيز مصداق روشن قوم مستضعفي بودند که برضد مستکبران قيام کردند و دستگاه آنها را برچيدند و وارث حکومت و سرزمين آنها شدند.
عباد صالح (بندگان شايسته خدا) کيانند؟
در آيه مورد بحث خداوند (عباد) را به خود نسبت داده و از اين نسبت مسئله ايمان و گرايش قلبي و توحيد اين بندگان روشن ميگردد و از کلمهي (صالحون) که معني گسترده و وسيعي دارد. همه شايستگيها به ذهن ميآيد. شايستگي از نظر قدرت و نيرو، و شايستگي از نظر نظم و انضباط و تدبير و درک مسائل اجتماعي، هنگامي که بندگان مومن خدا اين شايستگيها را در خود فراهم سازند. خداوند هم آنان را کمک خواهد نمود تا بوسيله ايشان مستکبران زمين محو و نابود گردند.
سوره قصص، آيه 5
و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين.
و ما اراده کردهايم که بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم.
در اين آيه خداوند بر سه مسئله تکيه نموده است که عبارتند از:
1- ميخواهيم مستضعفان را مشمول نعمتهاي خود سازيم.
2- آنان را پيشوايان قرار دهيم.
3- ميخواهيم آنان را وارثان حکومت روي زمين مقرر داريم. و اين بشارتي است در زمينهي پيروزي حق بر باطل و ايمان بر کفر و اين
بشارتي است براي همهي انسانهاي آزاده و خواهان حکومت عدل و داد و برچيده شدن بساط ظلم و جور.
و لذا در روايات و اخبار حضرات ائمهي معصومين عليهمالسلام اين آيه درباره ظهور و بروز چنين حکومتي تفسير شده است که به بعضي از آنها اشاره ميگردد.
امام اميرالمومنين عليهالسلام در جملهاي چنين ميفرمايد:
لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس علي ولدها و تلي عقيب ذلک. و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و...
دنيا پس از چموشي و سرکشي. هم چون شتري که از دادن شير به بچهاش خودداري ميکند به ما روي ميآورد و سپس همين آيه مورد بحث را تلاوت فرمود: [1] .
و در حديث ديگري ميفرمايد:
هم آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم يبعث الله مهديهم بعد جهدهم، فيعزهم و يذل عدوهم.
امام علي عليهالسلام پيرامون آيه مورد بحث ميفرمايد: اين گروه، آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم هستند. خداوند مهدي آنان را بعد از زحمت و فشاري که برآنان وارد ميشود برميانگيزد و به آنها عزت ميدهد و دشمنانشان را خوار و ذليل ميکند. [2] .
واژهها
1- کلهي مستضعف از ماده ضعف به معناي ناتواني است ولي وقتي اين کلمه را به باب (استفعال) ميرود به معني کسي است که او را به ضعف کشانده و در بند و زنجير و ناتواني نگاه داشتهاند.
بنابراين مستضعف کسي نيست که ضعيف و ناتوان و فاقد قدرت و نيرو باشد بلکه کسي است که نيروهاي بالفعل و بالقوه دارد. اما از ناحيه ظالمان و جباران سخت در فشار قرار گرفته. ولي با اين حال در برابر بند و زنجيري که بر دست و پايش نهادهاند تسليم نيست و پيوسته تلاش ميکند تا زنجيرها را بشکند و آزاد شود.
خداوند به چنين گروهي وعدهي ياري و حکومت در زمين داده است. نه افراد بي دست و پا و ترسو که حتي حاضر نيستند فريادي بکشند. تا چه رسد به اينکه پا در ميدان مبارزه بگذارند.
البته مستضعف اقسامي دارد. 1- مستضعف فکري و ذهني 2- مستضعف اقتصادي 3- مستضعف اخلاقي 4- مستضعف سياسي و آنچه بيشتر قرآن روي آن تکيه کرده همان مستضعفين سياسي و اخلاقي ميباشند.
و هميشه در طول تاريخ اين مستکبران بودهاند که براي تحکيم پايههاي سياست جابرانه خود قبل از هر چيزي سعي ميکردهاند توده مردم را به استضعاف فکري و فرهنگي بکشانند و سپس به استضعاف اقتصادي تا قدرت و تواني براي آنها باقي نماند. تا فکر قيام و گرفتن زمام حکومت را در مغز خود نپرورانند.
سوره نور، آيه 55
وعد الله الذين امنوا منکم و عملوا الصالحات، ليستخلفنهم في الارض کما استخلف الذين من قبلهم و ليمکنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا يعبدونني لا يشرکون بي شيئا و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون.
خداوند به کساني که از شما ايمان آوردهاند و اعمال صالح انجام دادهاند وعده داده که حتما آنها را خليفه روي زمين خواهد کرد، همانگونه که پيشينيان را خلافت روي زمين بخشيد و دين و آييني را که براي آنها پسنديده پا برجا و ريشهدار خواهد ساخت و خوف و ترس آنها را به امنيت و آرامش مبدل ميکند. آنچنانکه تنها مرا ميپرستند و چيزي را براي من شريک نخواهد ساخت و کساني که بعد از آن کافر شوند فاسقند.
از آنجا که در آيات گذشته سخن از اطاعت و تسليم در برابر فرمان خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بوده آيه مورد بحث همين موضوع را ادامه داده و نتيجه اين اطاعت را که همان حکومت جهاني است بيان ميکند.
از مجموع اين آيه چنين برميآيد که خداوند به گروهي از مسلمانان که داراي اين دو صفت هستند (ايمان و عمل صالح) سه نويد ميدهد.
1- حکومت و خلافت روي زمين.
2- نشر آيين حق به طور اساسي و ريشهدار در همه جا (که اين مطلب از کلمه تمکين استفاده ميشود).
3- از ميان رفتن تمام اسباب خوف و ترس و وحشت و ناامني که نتيجه اين سه برنامه اين خواهد شد که با نهايت آزادي خدا را بپرستند و فرمانهاي او را گردن نهند و هيچ شريک و شبيهي براي او قائل نشوند و
توحيد خالص را در همه جا بگسترانند.
بديهي است که محصول تمام زحمات رسولان و تبليغات پيگير آنها و نمونهي کامل حاکميت توحيد و امنيت کامل و عبادت خالي از شرک در زماني تحقق مييابد که مهدي موعود عليهالسلام سلالهي انبياء و فرزند پيامبر اسلام ظاهر شود.
و لذا مفسر برجسته مرحوم طبرسي در تفسير اين آيه ميگويد:
از اهل بيت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم روايت شده است که اين آيه دربارهي مهدي آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم است. [1] .
سوره بقره، آيه 1-3
الم. ذلک الکتاب لا ريب فيه. هدي للمتقين. الذين يومنون بالغيب. و يقيمون الصلوة و مما رزقنا هم ينفقون.
الم. از اسرار و رموز قرآن است.
اين کتاب که هيچ ترديدي در آن نيست. روشنگر راه پرهيزکاران است. آنانکه به غيب ايمان آوردند و نماز را بر پاي دارند و از آنچه به ايشان روزي دادهايم انفاق ميکنند.
در آيات مورد بحث ويژگيهاي متقين و پرهيزکاران مطرح شده است که عبارتند از:
1- ايمان به غيب 2- اقامه صلوة 3- انفاق
ايمان به غيب نقطه جدايي مومنان از غير مومنان است.
مومنان مرز جهان ماده را شکافته و خود را از چهار ديواري آن
گذراندهاند. آنان با اين ديد وسيع با جهان فوق العاده بزرگتري ارتباط دارند در حالي که مخالفان آنان اصرار دارند انسان را هم چون حيوانات در چهار ديواري جهان ماده محدود کنند.
واژهي غيب
کلمه غيب، شامل جهان ماوراء حس است چنانکه شهود نقطهي مقابل آن است و به معناي عالم محسوسات است.
غيب در اصل به معني چيزيست که پوشيده و پنهان است و چون عالم وراء محسوسات از حس ما پوشيده است به آن غيب گفته ميشود.
در قرآن کريم ميخوانيم:
«عالم الغيب و الشهادة هو الرحمن الرحيم».
خداوندي که به غيب و شهود، پنهان و آشکار داناست و اوست خداوند بخشنده و رحيم. [1] .
و اگر ميبينيم در برخي از روايات ائمه معصومين عليهمالسلام غيب در اين آيه را به امام غائب حضرت مهدي موعود عليهالسلام تفسير کردهاند (که به عقيده شيعه هم اکنون زنده است و از ديدهها پنهان است).
در حقيقت ميخواهند وسعت معناي ايمان به غيب و شمول آن را حتي نسبت به امام غائب عليهالسلام مجسم سازند.
قال الصادق عليهالسلام: «المتقون شيعة علي عليهالسلام و الغيب فهو الحجة الغايب».
امام صادق عليهالسلام در جواب سائل که از او پيرامون اين آيه توضيح خواست ميفرمايد:
متقيان شيعيان علي عليهالسلام هستند و غيب همان حجت پوشيده از نظرهاست. [2] .
قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: طوبي للصابرين في غيبته. طوبي للمتقين علي محبتهم.
اولئک من وصفهم الله في کتابه: فقال:
الذين يومنون بالغيب: ثم قال اولئک حزب الله. الا ان حزب الله هم الغالبون.
جابر بن عبدالله انصاري از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در حديثي که امامان دوازدهگانه را ميشمرد چنين نقل ميکند که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:
خوشا به حال صبرکنندگان در زمان غيبت قائم.
خوشا به حال کساني که بر محبت ائمه دوازدهگانه پا بر جا ميمانند همانها هستند که خداوند در کتاب خود قرآن اين چنين وصفشان نموده آنانکه به غيب ايمان آورند آنگاه فرمود:
آنان حزب خدايند. آگاه باشيد که حزب خداوند پيروزند. [3] .